ابوالحسن بیهقیبِیْهَقی، ابوالحسنعلی بن زید بن محمد (۱۹ شعبان ۴۹۰-۵۶۵ق/اول اوت۱۰۹۷-۱۱۷۰)، حجةالدین، ظهیرالدین و فریدالدین و فرید خراسان ، عالم بزرگ که در غالب دانشهای روزگار خود دست داشت. ۱ - نسبنسب او به خُزیمة بن ثابتانصاری، مشهور به «ذوالشهادتین»، صحابی پیامبر اکرم (ص) میرسید. [۱]
علی بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۲، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش.
[۲]
علی بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۱۰۱، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش.
در سلسله نسب او نام فندق به عنوان یکی از نیاکان وی ذکر گردیده، و از مؤلفان متقدم، سبکی (د۷۷۱ق)، به این نام توجه کرده است. [۴]
عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبریٰ، ج۱، ص۲۱۷، به کوشش عبدالفتاح حلو و محمود طناحی، قاهره، ۱۹۹۲م.
[۵]
حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۱۰۰_۱۱۰۱.
تا آنجا که اینک میدانیم، در منابع متقدم، عطاملک جوینی او را «ابنفندق البیهقی» خوانده، [۶]
عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۲، ص۱، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۹۱۱م.
و شهرت ابنفندق در میان برخی از محققان معاصر رواج بیشتری داشته است. [۷]
زرکلی، اعلام، ج۴، ص۲۹۰.
۲ - اقامتگاه اصلی بیهقیاقامتگاه اصلی بیهقی خانوادۀ بیهقی ده سیوار از توابع والشتانِ بُست (در افغانستان کنونی) بوده است. نیای بزرگ او، فندق بن ایوب (د۴۱۹ق/۱۰۲۸م)، پس از آنکه از سوی محمود غزنوی به منصب قضا در نیشابور گمارده شد، به این شهر مهاجرت کرد، اما اندکی بعد از این شغل « استعفا خواست» و در ناحیۀ بیهق، در ده سرمستانه سکنا گزید. به نظر میرسد که وی در بیهق منصب قضا داشته است، زیرا گفتهاند کسی را به نیابت از خود بر این شغل گمارده، و نیز مقام قضا در بسطام و دامغان را به دو پسر خویش سپرده بود. [۸]
علی بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۱۰۱_۱۰۲، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش.
دربارۀ شغل پدرش زید (۴۴۷-۵۱۷ق/۱۰۵۵-۱۱۲۳م) چیزی نمیدانیم، جز آنکه به گفتۀ بیهقی، سالیان درازی در بخارا سکنا داشته، و در این مدت، ضمن معاشرت با علمای شهر، از ایشان پارهای از چندگونه علوم را فراگرفته بوده است. [۹]
علی بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۱۰۶، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش.
بیهقی همچنین بدون ذکر آگاهیهای بیشتر، از اقامت پدرش در کاروانسرایی نزدیک بغداد ، سخن به میان آورده است. مادرش نیز چنانکه بیهقی خود آورده است، افزون بر حفظ قرآن کریم ، بر وجوه گوناگون تفسیر آگاهی داشت. [۱۱]
محمدتقی دانشپژوه، مقدمه بر معارج نهجالبلاغه، ج۱، ص۶۲، قم، ۱۴۰۹ق.
[۱۲]
اسعد طیب، مقدمه بر معارج نهجالبلاغه، ج۱، ص۱۵.
۳ - تولدبیهقی خود در یکی از روستاهای سبزوار به نام شِشتَمَد، به دنیا آمد. [۱۳]
علی بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۴۴، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش.
در شرح حال خود نگاشتِ بیهقی، در نسخهای از کتاب اکنون مفقودِ مشارب التجارب ـ که یاقوت در دست داشته ـ تاریخ تولد وی روز شنبه ۲۷شعبان ۴۹۹ثبت شده بوده است، [۱۶]
محمد ذهبی، سیر اعلام النباء، ج۲۰، ص۵۸۵، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۷]
زرکلی، اعلام، ج۴، ص۲۹۰.
[۱۸]
عمررضا کحاله، معجمالمؤلفین، ج۷، ص۹۶_۹۷، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
ولی تاریخ مذکور با قول دیگر بیهقی مبنی بر اینکه او به هنگام قتل فخرالملک وزیر در محرم ۵۰۰ق کودکی نوآموز بوده است، [۱۹]
علی بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۷۶، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش.
توافق ندارد. [۲۰]
سعید نفیسی، «امام ابوالحسین بیهقی و مؤلفان او»، ج۱، ص۳۴۵، مهر، ۱۳۱۳ش.
محمد مشکوٰة برای حل این تناقض، با فرض وقوع تصحیف در متن، طی محاسباتی، تاریخ دقیق ولادت بیهقی را در شعبان ۴۹۳ دانسته است [۲۱]
عبدالعزیز طباطبایی، «نهجالبلاغه عبرالقرون»، ج۱، ص۱۵۴_۱۵۵، تراثنا، ۱۴۱۴ق.
. اما تصحیف «ثلاث و تسعین» به «تسع و تسعین» در کتابت، بسیار بعید به نظر میرسد. افزون براین، فصیح خوافی ذیل حوادث سال ۵۴۴ق آورده است که در محرم این سال، بیهقی در سن ۵۴سالگی، تألیف تاریخ بیهق را پایان داد. [۲۲]
احمد فصیح خوافی، مجمل فصیحی، ج۲، ص۲۴۲، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۴۱ش.
با توجه به نوشتۀ فصیح خوافی که بیگمان مأخذی مکتوب در دست داشته، تاریخ تولد بیهقی ۴۹۰ق بوده است. اما در این سال، ۲۷ شعبان با روز شنبه مطابق نیست و به احتمال بسیار تصحیف به روز تولد نیز راه یافته است. به گمان ما، اگر عبارت «سابع عشرین شعبان...»، تصحیف «تاسع عشر من شعبان...» باشد، آنگاه روز شنبه با ۱۹ شعبان ۴۹۰ مطابق خواهد بود و به احتمال بسیار بیهقی در این تاریخ به دنیا آمده است.۴ - فراگیری دانشهای مهمبیهقی در غالب عمر خویش به فراگیری دانشهای مهم عهد اشتغال داشت. وی نخست در زادگاه خود به فراگیری ادب عربی پرداخت و در ۵۱۴ق/۱۱۲۰م در نیشابور از ابوجعفر بیهقی (د۵۴۴ق) و احمد بن محمدمیدانی (د۵۱۸ق) بهره برد. همچنین ابراهیم ابن محمدخزاز و علی بن عبدالله بن هیصم نیشابوری استادان او در علم کلام بودند. [۲۴]
علی بیهقی، معارج نهجالبلاغه، ج۱، ص۱۵۷، به کوشش اسعد طیب، قم، ۱۴۲۲ق.
بیقهی پس از مرگ پدرش ( جمادیالآخر ۵۱۷)، در ذیحجه ۵۱۸، به مرو رفت و فقه را نزد ابوسعد یحیی بن عبدالملک صاعدی آموخت. وی پس از ازدواج در مرو، در ربیعالاول ۵۲۱بار دیگر به نیشابور، و آنگاه به بیهق بازگشت و در جمادیالاول ۵۲۶ از سوی شهابالدین محمد بن مسعودـ والی وقت ری که با بیهقی نسبت سببی یافته بودـ به مقام قضای بیهق رسید. اما اندکی بعد شغل مذکور را وانهاده و در شوال همان سال به ری سفر کرد. وی در این شهر مورد استقبال بزرگان و علما قرار گرفت و تا جمادیالاول ۵۲۷ که در ری اقامت داشت، توانست تا اندازهای در ریاضیات و جبر و مقابله و احکام نجوم دانش بیندوزد. او بعدها دانش خود را در این زمینه، در خراسان ، نزد عثمان بن جادوکار، تکمیل کرد. وی در ربیعالآخر۵۲۹ به نیشابور، و سپس بیهق بازگشت؛ اما در ۵۳۰ق برای فراگیری حکمت و فلسفه ، نزد قطبالدین محمد مروزی به سرخس رفت و پس از دوسال بار دیگر به نیشابور بازگشت و تا رجب ۵۳۶ در این شهر اقامت داشت. گرچه او در شعبان این سال رو به سوی بیهق نهاد، اما اندکی بعد در رمضان ۵۳۷، چنانکه خود بهطور مبهم اشاره میکند، برای رهایی از حسد نزدیکان، ناچار به نیشابور بازگشت. در نیشابور او از اکرام طاهر بن فخرالملک وزیر و دیگر بزرگان شهر برخوردار بود و در روزهای خاصی از هفته در چند مسجد مشهور نیشابور مجلس وعظ تشکیل میداد، تا آنکه در رجب ۵۴۹ برای دیدار با مادرش به بیهق رفت. با آنکه زندگینامۀ خودنوشتِ بیهقی در اینجا با ارائۀ فهرستی از تألیفات خودش به پایان میرسد، اما به احتمال قوی او تا هنگام مرگ در زادگاه خود به سر میبرد. ۵ - وفاتپیکر بیهقی در زادگاهش روستای ششتمد سبزوار به خاک سپرده شد و در سالهای اخیر بر اثر درخواست مردم ناحیه که مزار «امام فریدالدین» را مورد توجه خاص قرار میدهند، اقداماتی برای ساخت بنای یادبود بر آن صورت گرفته، [۳۱]
حسین بحرالعلومی، کارنامۀ انجمن آثار ملی، ج۱، ص۶۰۲_۶۰۳، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۳۲]
علینقی امین، تاریخ سبزوار، ج۱، ص۲۱۸، به کوشش حسن امین، تهران، ۱۳۸۱ش.
و به شمارۀ ۲۶۰۱ در فهرست آثار میراث فرهنگی ثبت شده است.۶ - سایر اساتید ویبیهقی گذشته از آنچه ذکر شد، از محضر عالمان دیگری نیز دانش اندوخته است: نخست پدرش زید بن محمد، [۳۳]
علی بیهقی، معارج نهجالبلاغه، ج۱، ص۱۵۷، به کوشش اسعد طیب، قم، ۱۴۲۲ق.
سپس حسن بن یعقوب بن احمدنیشابوری (د ۵۱۷ق) که نهجالبلاغه را نزد او خواند [۳۴]
علی بیهقی، معارج نهجالبلاغه، ج۱، ص۹۵، به کوشش اسعد طیب، قم، ۱۴۲۲ق.
و احمد بن حامد نیشابوری در ریاضیات، استاد دیگر او بود. [۳۵]
علی بیهقی، تتمه صوان الحکمه، ج۱، ص۱۵۴، به کوشش محمد شفیع، لاهور، ۱۳۵۱ق.
او همچنین، از اسماعیل بن ابیبکر بیهقی (د۵۱۹ق) [۳۶]
علی بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۱۷۹، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش.
[۳۷]
علی بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۱۸۴، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش.
[۳۸]
علی بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۲۱۴، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش.
و ابوالغنائم حمزۀ حسینی (د۵۲۳ق) [۳۹]
علی بیهقی، لبابالانساب، ج۲، ص۶۰۳، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۰ق.
و محمد بن فضل صاعدی (د۵۳۰ق) حدیث استماع کرد و در دانش نسبشناسی نیز از علی بن محمدحسینی ونکی بهره برد. [۴۱]
علی بیهقی، لبابالانساب، ج۲، ص۶۳۱، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۰ق.
۷ - دیدار با عالمان مشهوربیهقی با عالمان مشهور عهد دیدار و ارتباط داشت، مانند عمر بن سهلان ساوی (زنده در ۵۲۶ق)، [۴۲]
علی بیهقی، تتمه صوان الحکمه، ج۱، ص۱۲۸، به کوشش محمد شفیع، لاهور، ۱۳۵۱ق.
مجدالافاضل عبدالرزاق ترکی، [۴۳]
علی بیهقی، تتمه صوان الحکمه، ج۱، ص۱۲۴، به کوشش محمد شفیع، لاهور، ۱۳۵۱ق.
محمد بن عبدالکریم شهرستانی (د۵۴۸ق)، [۴۴]
علی بیهقی، تتمه صوان الحکمه، ج۱، ص۱۳۸، به کوشش محمد شفیع، لاهور، ۱۳۵۱ق.
اسماعیل بن حسنجرجانی پزشک (د۵۳۱ق) [۴۵]
علی بیهقی، تتمه صوان الحکمه، ج۱، ص۱۷۲، به کوشش محمد شفیع، لاهور، ۱۳۵۱ق.
و عالم بزرگ عمر خیام نیشابوری . [۴۶]
علی بیهقی، تتمه صوان الحکمه، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش محمد شفیع، لاهور، ۱۳۵۱ق.
۸ - آگاهی به زبان سریانیبیهقی در ۵۴۳ق به امر سلطان سنجر رسالهای در پاسخ فرمانروای ابخازیه به دو زبان عربی و سریانی نوشت [۴۷]
علی بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۱۶۳، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش.
که این موضوع نشاندهندۀ آگاهی او به زبان سریانی نیز هست. بیهقی شاعر نیز بود و قطعاتی از شعر او در مآخذ آمده است. [۴۸]
اسعد طیب، مقدمه بر معارج نهجالبلاغه، ج۱، ص۳۵_۴۱.
۹ - مذهبمذهب بیهقی از جمله موضوعات مهم در بررسی زندگی اوست. عالم شیعی، ابنشهر آشوب (ه م)، از مؤلفی به نام ابوالقاسمزید بن حسین بیهقی یاد کرده، و به او کتابی به نام حلیةالاشراف نسبت داده است و میگوید از طریق فرزند این بیهقی، ابوالحسن به کتاب مذکور دسترسی یافته است [۵۰]
ابنشهرآشوب، معالم العلماء، ج۱، ص۵۱، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
[۵۱]
ابنشهرآشوب، المناقب، ج۱، ص۱۲، قم، انتشارات علامه.
سپس از فرزند وی، ابوالحسنعلی بن زید بن حسین بیهقی با لقب «فریدخراسان» نام برده، و تنها ۳ اثر به او نسبت داده است. [۵۲]
ابنشهرآشوب، معالم العلماء، ج۱، ص۵۱_۵۲، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
[۵۳]
عبدالله افندی، ریاض العلماء، ج۵، ص۴۴۸، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۱ق.
با توجه به این مطلب، برخی از علمای امامیه ، ابوالحسن بیهقی را از بزرگان تشیع دانسته، و در کتب خود از وی و آثارش به تفصیل یاد کردهاند [۵۴]
آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ج۱، ص۱۸۹_۱۹۰، قم، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
[۵۵]
آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۴، ص۲۶۶.
[۵۶]
محسن امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۲۴۳، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
. همچنین، عبدالجلیل قزوینی رازی، مؤلف نقض نیز از «الشیخ الامام ابوالحسن الفرید» نام برده، و او را در شمار بزرگان شیعه آورده است. [۵۷]
عبدالجلیل قزوینی رازی، نقض، ج۱، ص۲۱۲، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۵۸ش.
با این همه، عالم دیگر شیعی، شیخ منتجبالدین رازی (زنده در ۶۰۰ق) در فهرست خود از عالمان شیعی و آثار ایشان، از این بیهقی نامی به میان نیاورده است، حالآنکه او دستکم در دو مورد، حتیٰ به عالمانی که بنابر تقیه ، مذهب خود را آشکار نمیکردهاند، اشاره کرده است. [۵۸]
علی منتجبالدین رازی، فهرست، ج۱، ص۴۱، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، بیروت، ۱۴۰۶ق.
[۵۹]
علی منتجبالدین رازی، فهرست، ج۱، ص۱۱۶، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، بیروت، ۱۴۰۶ق.
[۶۰]
آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ج۱، ص۱۱۲، قم، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
[۶۱]
محمدتقی دانشپژوه، مقدمه بر معارج نهجالبلاغه، ج۱، ص۶۵، قم، ۱۴۰۹ق.
گذشته از اینکه پارهای از مطالب بیهقی در ذکر فضائل امیرالمؤمنین علی (ع) و اهل بیت (ع)، بیگمان مؤید تشیع اوست، [۶۲]
علی بیهقی، لبابالانساب، ج۱، ص۱۷۶_۱۷۷، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۰ق.
[۶۳]
علی بیهقی، معارج نهجالبلاغه، ج۱، ص۹۷، به کوشش اسعد طیب، قم، ۱۴۲۲ق.
[۶۴]
اسعد طیب، مقدمه بر معارج نهجالبلاغه، ج۱، ص۵۸_۵۹.
وی در آغاز کتاب معارج نهجالبلاغه از چند تن استادان خود در کلام نام برده، و از آنها بسیار ستایش کرده، مانند رشیدالدین عبدالجلیل رازی که از جمله بزرگترین متکلمان شیعه بوده است [۶۵]
علی منتجبالدین رازی، فهرست، ج۱، ص۱۱۰، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، بیروت، ۱۴۰۶ق.
و علی بن هیصم نیشابوری، فقیه و ادیب شیعی. با این همه، برخی از محققان به ادّلۀ دیگری توجه کردهاند که او را از تعلق به تشیع دور نگه میدارد، از جمله وی در مقدمۀ یکی از آثار خود، خلفای نخستین پس از پیامبر (ص) را با القاب ویژۀ آنها ستایش کرده است. [۶۶]
محمدتقی دانشپژوه، مقدمه بر معارج نهجالبلاغه، ج۱، ص۶۶، قم، ۱۴۰۹ق.
[۶۷]
اسعد طیب، مقدمه بر معارج نهجالبلاغه، ج۱، ص۶۵_۶۹.
همچنین گرچه ابنصلاح [۶۸]
ابنصلاح، طبقات الفقهاء الشافعیة، ج۱، ص۱۵۰، به کوشش محییالدین علی نجیب، دمشق، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م.
[۶۹]
ابنصلاح، طبقات الفقهاء الشافعیة، ج۲، ص۵۵۷، به کوشش محییالدین علی نجیب، دمشق، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م.
و فصیحخوافی [۷۰]
احمد فصیح خوافی، مجمل فصیحی، ج۲، ص۲۴۲، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۴۱ش.
بیهقی را حنفی دانستهاند، اما دیگر کسانی که شرح حال حنفی مذهبان را نوشتهاند، مانند عبدالقادر قرشی و ابنقطلوبغا به او اشاره نکردهاند. حاجی خلیفه [۷۱]
حاجی خلیفه، کشف، ج۱، ص۶۰۹.
و به پیروی از او، بغدادی [۷۲]
بغدادی، ایضاح، ج۱، ص۳۶.
نیز بیهقی را شافعی خواندهاند، شاید سبب چنین انتسابی، وجود کتابی از بیهقی با عنوان وسائلالالمعی فی فضائل اصحاب الشافعی باشد، اما دو تن از مشهورترین شرححالنویسان شافعیان که از کتاب مذکور اطلاع داشتهاند، یعنی ابنصلاح [۷۳]
ابنصلاح، طبقات الفقهاء الشافعیة، ج۱، ص۱۵۰، به کوشش محییالدین علی نجیب، دمشق، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م.
[۷۴]
ابنصلاح، طبقات الفقهاء الشافعیة، ج۲، ص۵۵۷، به کوشش محییالدین علی نجیب، دمشق، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م.
و سبکی [۷۵]
عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبریٰ، ج۱، ص۳۴۵، به کوشش عبدالفتاح حلو و محمود طناحی، قاهره، ۱۹۹۲م.
[۷۶]
عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبریٰ، ج۱، ص۲۱۷، به کوشش عبدالفتاح حلو و محمود طناحی، قاهره، ۱۹۹۲م.
بخش خاصی را به ترجمۀ احوال بیهقی اختصاص ندادهاند.۱۰ - خلط بیهقی با دو شخصیت دیگرمسئلۀ مهمی که میباید در سرگذشت بیهقی در برخی مآخذ کهن مورد توجه قرار گیرد، خلط او با دو شخصیت دیگر است؛ نخست وزیر شرفالدین ابوالحسن علی بن حسن بیهقی (مق ۵۳۶ق) که شاعر نیز بود. [۷۷]
علی بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۲۲۴_۲۲۶، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش.
[۷۸]
سعد حیصبیص، دیوان، ج۱، ص۲۰۱_۲۰۶، به کوشش مکی سید جاسم و شاکر هادی شکر، بغداد، ۱۹۷۴م.
[۷۹]
سعد حیصبیص، دیوان، ج۱، ص۲۲۶_۲۲۷، به کوشش مکی سید جاسم و شاکر هادی شکر، بغداد، ۱۹۷۴م.
[۸۰]
بدرالدین قوامی رازی، دیوان، ج۱، ص۴_۷، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۴ش.
گویا نخستین بار عمادالدین کاتب اصفهانی دچار چنین اشتباهی شد [۸۱]
محمد عمادالدین کاتب، خریدةالقصر (بخش شعرای خراسان)، ج۲، ص۹۸، به کوشش عدنان آل طعمه، تهران، ۱۹۹۹م.
و مؤلفانی چون ذهبی [۸۲]
محمد ذهبی، سیر اعلام النباء، ج۲۰، ص۵۸۵، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق.
و ابنفوطی [۸۳]
ابنفوطی، مجمعالآداب، ج۴، ص۳۴۲، به کوشش محمدکاظم، تهران، ۱۴۱۶.
[۸۴]
ابنفوطی، مجمعالآداب، ج۵، ص۴۵۰، به کوشش محمدکاظم، تهران، ۱۴۱۶.
از او پیروی کردهاند. [۸۶]
آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۴، ص۴۴۴.
[۸۷]
محمد بهجت اثری، تعلیقات بر خریدة القصر، ج۱، ص۳۲۲، عمادالدین کاتب، بغداد، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
[۸۸]
محییالدین علی نجیب، مقدمه بر طبقات، ج۱، ص۱۷.
[۸۹]
جلالالدین محدث ارموی، تعلیقات بر دیوان قوامی رازی، ج۱، ص۱۸۱.
[۹۰]
اسعد طیب، مقدمه بر معارج نهجالبلاغه، ج۱، ص۱۱_۱۳.
همچنین منتجبالدین رازی از فقیهی به نام ابوالحسن زید بن حسن بن محمد بیهقی که از او حدیث استماع کرده بوده، نام میبرد [۹۱]
علی منتجبالدین رازی، فهرست، ج۱، ص۸۱، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، بیروت، ۱۴۰۶ق.
[۹۲]
علی منتجبالدین رازی، الاربعون حدیثاً، ج۱، ص۵۹، قم، ۱۴۰۸ق.
و برخی از علمای امامیه ، مانند حرعاملی، نوری [۹۴]
حسین نوری، خاتمۀ المستدرک، ج۳، ص۱۰۲، قم، ۱۴۱۵ق.
و بحرالعلوم [۹۵]
محمدصادق بحرالعلوم، تعلیقات بر معالم العلماء، ج۱، ص۲۹.
او را با بیهقی موضوع این مقاله یکی دانستهاند؛ حال آنکه بیهقی مذکور، فخرالدینابوالحسینزید بن حسنبروقنی است که در ۵۴۰ق به یمن هجرت کرد. [۹۶]
عبدالعزیز طباطبایی، تعلیقات بر فهرست، ج۱، ص۸۱.
[۹۷]
یوسف هادی، مقدمه بر ترجمۀ عربی تاریخ بیهق، ج۱، ص۵۶_۵۷، دمشق، ۱۴۲۵ق/۲۰۰۴م.
گفتنی است که محمد مشکوٰة رسالهای در شرح احوال بیهقی داشته است. [۹۸]
آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۷، ص۱۱۳_۱۱۴.
۱۱ - آثاربیهقی در کتاب مشارالتجارب فهرستی از آثار خود، شامل بیش از ۷۰ اثر آورده بوده است و ما به واسطۀ نقل یاقوت، از آن آگاهی داریم، گرچه ظاهراً چند کتاب او در این فهرست ذکر نشده بوده است، مانند المواهب الشریفه [۱۰۰]
حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۸۹۵.
و لبابالانساب. با توجه به تاریخ تألیف این آثار، میتوان حدس زد که او فهرست مذکور را در زمان قبل از این دو تاریخ تنظیم کرده است. [۱۰۱]
سلیمان ندوی، مؤخره بر المعتبر ابوالبرکات بغدادی، ج۳، ص۲۴۳، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۸ق.
چنانکه گفته شد، ابنشهرآشوب تنها به ۳ اثر از ابوالحسن بیهقی اشاره کرده است: تلخیص مسائل الذریعه، الافادة للشهاده و جواب یوسف العراقی الیهودی. [۱۰۲]
ابنشهرآشوب، معالم العلماء، ج۱، ص۵۱_۵۲، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
در فهرست خودنگاشتِ بیهقی، تنها از کتاب دوم، با عنوان الافادة فی کلمة الشهاده نام برده شده است و بعید نیست اصول الفقه در همان فهرست، همان «تلخیص» مذکور در کتاب ابنشهرآشوب باشد. کتاب سوم نیز نه نام، بلکه به احتمال بسیار موضوع آن است. در اینجا به برخی از مهمترین آثار او اشاره میشود. [۱۰۵]
اسعد طیب، مقدمه بر معارج نهجالبلاغه، ج۱، ص۴۲.
۱۱.۱ - مهمترین آثار وی۱. ازاهیر الریاض المریعه و تفسیر الفاظ المحاورة و الشریعه، در توضیح اصطلاحات شرعی. [۱۰۶]
اسعد طیب، مقدمه بر معارج نهجالبلاغه، ج۱، ص۴۳.
۲. تاریخ بیهق (ه م). ۳. تتمه صوان الحکمه. ۴. جوامع احکام النجوم، که به فارسی در ۳ مجلد در موضوع رد بر احکام نجوم تألیف شده است. [۱۰۷]
آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۵، ص۲۵۵.
[۱۰۸]
عبدالعزیز طباطبایی، «نهجالبلاغه عبرالقرون»، ج۱، ص۱۷۲_۱۷۳، تراثنا، ۱۴۱۴ق.
۵. طرائق الوسائل الیٰ حدائق الرسائل. نسخهای منتخب از آن در کتابخانۀ چیستربیتی انگلستان (شم ۳۹۶۸) موجود است. [۱۰۹]
عبدالعزیز طباطبایی، «نهجالبلاغه عبرالقرون»، ج۱، ص۱۷۶، تراثنا، ۱۴۱۴ق.
۶. غرر الامثال و دررالاقوال، در دو مجلد در موضوع امثال عربی. چاپ تصویری این کتاب به کوشش محمدحسین حسینی جلالی در شیکاگو از روی نسخۀ ناقص موجود در لیدن منتشر شده است. بیهقی این کتاب را به یکی از بزرگان دربار سلطان سنجر، به نام ابوعلیاحمد ابن اسماعیل العارض [۱۱۰]
محمد عمادالدین کاتب، خریدةالقصر (بخش شعرای خراسان)، ج۱، ص۱۴۰، به کوشش عدنان آل طعمه، تهران، ۱۹۹۹م.
[۱۱۱]
ابنفوطی، مجمعالآداب، ج۵، ص۴۷۵، به کوشش محمدکاظم، تهران، ۱۴۱۶.
اهدا کرده است.۷. لبابالانساب و الالقاب و الاعقاب، در موضوع نسبشناسی. بیهقی این کتاب را میان جمادیالآخر ـ رمضان ۵۵۸، به خواهش نقیبالسادات بیهق، عمادالدین ابوالحسنعلی بن محمد از آل زباریه نگاشت. [۱۱۲]
اسعد طیب، مقدمه بر معارج نهجالبلاغه، ج۱، ص۵۱.
به نظر میرسد که کتاب در دو جلد تألیف شده بوده، زیرا مؤلف مطلبی را به جلد دوم کتاب احاله داده است. [۱۱۳]
علی بیهقی، لبابالانساب، ج۲، ص۶۲۴، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۰ق.
این اثر در دو جزء در ۱۴۰۰ق در قم با اغلاط بسیار منتشر شده است.۸. معارج نهجالبلاغه، در شرح نهجالبلاغه ، بیهقی این کتاب را میان ربیعالآخر ـ جمادیالاول ۵۵۲ در دو مجلد نگاشت. وی در کتاب خود تا حد بسیاری بر شرح نهجالبلاغۀ ابونصراحمد بن محمدوَبری خوارزمی حنفی (دح۵۱۰ق) تکیه داشته است. [۱۱۴]
محمدتقی دانشپژوه، مقدمه بر معارج نهجالبلاغه، ج۱، ص۲_۳، قم، ۱۴۰۹ق.
[۱۱۵]
عبدالعزیز طباطبایی، «نهجالبلاغه عبرالقرون»، ج۱، ص۱۵۲_۱۵۳، تراثنا، ۱۴۱۴ق.
معارج براساس تنها نسخۀ شناخته شدۀ آن، به کوشش محمدتقی دانشپژوه در قم (۱۴۰۶ق) منتشر شد، و بار دیگر نیز به کوشش اسعد طیب با تصحیح دقیقتری در همان شهر (۱۴۲۲ق) به چاپ رسید.۹. مشارب التجارب و غوارب الغرائب، در تاریخ روزگار مؤلف که در واقع ادامۀ تاریخ یمینی عبدالجبار عتبی مورخ دربار غزنوی بوده است. [۱۱۶]
علی بیهقی، تاریخ بیهق، ج۱، ص۲۰، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش.
از آنجا که کتاب عتبی در ۴۱۰ق متوقف شده بود، بیهقی اثر خود را از همین سال آغاز کرد و آن را تا حدود سال ۵۶۰ق ادامه داد. مشاربالتجارب مأخذ مؤلفانی چون ابنفوطی، [۱۱۷]
ابنفوطی، مجمعالآداب، ج۲، ص۲۵۹، به کوشش محمدکاظم، تهران، ۱۴۱۶.
یاقوت حموی، [۱۱۸]
یاقوت، معجمالادباء، ج۲، ص۶۹۶، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۹۳م.
[۱۱۹]
یاقوت، معجمالادباء، ج۳، ص۱۶۸۴، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۹۳م.
ابنابی اصیبعه، ابناثیر، ابننجار [۱۲۲]
ابننجار، ذیل تاریخ بغداد، ج۳، ص۲۹۶، به کوشش قیصر فرح، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
و جوینی [۱۲۳]
عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۲، ص۱، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۹۱۱م.
بوده است.۱۰. المواهب الشریفه فی مناقب ابی حنیفه . از سخن فصیح خوافی چنین برمیآید که این اثر، افزون بر شرح احوال و مناقب منسوبه به ابوحنیفه ، شامل ترجمۀ احوال اصحاب او نیز بوده است. [۱۲۴]
احمد فصیح خوافی، مجمل فصیحی، ج۲، ص۲۴۲، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۴۱ش.
یوسف بن محمد اهلی در شوال ۸۳۹ این کتاب را با عنوان تحفةالسلطان فی مناقب النعمان به فارسی ترجمه، و به شاهرخ تیموری اهدا کرد. بعید نیست حاجی خلیفه که توصیفی بلند از المواهب ارائه داده، [۱۲۵]
حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۸۹۵.
همین ترجمۀ فارسی را در دست داشته است.۱۱. وشاح دمیة القصر ولقاح روضة العصر، در شرح احوال و آثار شعرای معاصر مؤلف که تألیف آن در رمضان ۵۳۵ به پایان آمد. [۱۲۷]
عبدالکریم سمعانی، الانساب، ج۳، ص۳۲، به کوشش عبدالرحمان معلمی یمانی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
[۱۲۹]
ابنفوطی، مجمعالآداب، ج۵، ص۵۰۲، به کوشش محمدکاظم، تهران، ۱۴۱۶.
[۱۳۰]
ابنخلکان، وفیات، ج۳، ص۳۸۷.
۱۲ - فهرست منابع(۱) آقابزرگ تهرانی، الذریعه. (۲) آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، قم، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م. (۳) ابنابیاصیبعه، عیونالانباء، به کوشش نزار رضا، بیروت، دارمکتبةالحیاة. (۴) ابناثیر، الکامل. (۵) ابنخلکان، وفیات. (۶) ابنشهرآشوب، معالم العلماء، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م. (۷) ابنشهرآشوب، المناقب، قم، انتشارات علامه. (۸) ابنصلاح، طبقات الفقهاء الشافعیة، به کوشش محییالدین علی نجیب، دمشق، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م. (۹) ابنفوطی، مجمعالآداب، به کوشش محمدکاظم، تهران، ۱۴۱۶. (۱۰) ابننجار، ذیل تاریخ بغداد، به کوشش قیصر فرح، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. (۱۱) محمد بهجت اثری، تعلیقات بر خریدة القصر، عمادالدین کاتب، بغداد، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م. (۱۲) عبدالله افندی، ریاض العلماء، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۱ق. (۱۳) علینقی امین، تاریخ سبزوار، به کوشش حسن امین، تهران، ۱۳۸۱ش. (۱۴) محسن امین، اعیان الشیعه، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. (۱۵) محمدصادق بحرالعلوم، تعلیقات بر معالم العلماء. (۱۶) حسین بحرالعلومی، کارنامۀ انجمن آثار ملی، تهران، ۱۳۵۵ش. (۱۷) بغدادی، ایضاح. (۱۸) احمد بهمنیار، مقدمه بر تاریخ بیهق. (۱۹) علی بیهقی، تاریخ بیهق، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش. (۲۰) علی بیهقی، تتمه صوان الحکمه، به کوشش محمد شفیع، لاهور، ۱۳۵۱ق. (۲۱) علی بیهقی، غرر الامثال و درر الاقوال، نسخۀ خطی کتابخانۀ لوکدونو (هلند)، شم ۱۰۴۴. (۲۲) علی بیهقی، لبابالانساب، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۰ق. (۲۳) علی بیهقی، معارج نهجالبلاغه، به کوشش اسعد طیب، قم، ۱۴۲۲ق. (۲۴) عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۹۱۱م. (۲۵) حاجی خلیفه، کشف. (۲۶) محمد حرعاملی، امل الآمل، به کوشش احمد حسینی، نجف، ۱۳۸۵ق. (۲۷) سعد حیصبیص، دیوان، به کوشش مکی سید جاسم و شاکر هادی شکر، بغداد، ۱۹۷۴م. (۲۸) محمدتقی دانشپژوه، مقدمه بر معارج نهجالبلاغه، قم، ۱۴۰۹ق. (۲۹) محمد ذهبی، سیر اعلام النباء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق. (۳۰) زرکلی، اعلام. (۳۱) عبدالوهاب سبکی، طبقات الشافعیة الکبریٰ، به کوشش عبدالفتاح حلو و محمود طناحی، قاهره، ۱۹۹۲م. (۳۲) عبدالکریم سمعانی، الانساب، به کوشش عبدالرحمان معلمی یمانی، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م. (۳۳) عبدالعزیز طباطبایی، تعلیقات بر فهرست. (۳۴) عبدالعزیز طباطبایی، «نهجالبلاغه عبرالقرون»، تراثنا، ۱۴۱۴ق. (۳۵) اسعد طیب، مقدمه بر معارج نهجالبلاغه. (۳۶) محمد عمادالدین کاتب، خریدةالقصر (بخش شعرای خراسان)، به کوشش عدنان آل طعمه، تهران، ۱۹۹۹م. (۳۷) احمد فصیح خوافی، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۴۱ش. (۳۸) محمد قزوینی، مقدمه بر تاریخ بیهق. (۳۹) عبدالجلیل قزوینی رازی، نقض، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۵۸ش. (۴۰) بدرالدین قوامی رازی، دیوان، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۴ش. (۴۱) عمررضا کحاله، معجمالمؤلفین، بیروت، داراحیاء التراث العربی. (۴۲) لغتنامۀ دهخدا. (۴۳) جلالالدین محدث ارموی، تعلیقات بر دیوان قوامی رازی. (۴۴) علی منتجبالدین رازی، الاربعون حدیثاً، قم، ۱۴۰۸ق. (۴۵) علی منتجبالدین رازی، فهرست، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، بیروت، ۱۴۰۶ق. (۴۶) محییالدین علی نجیب، مقدمه بر طبقات. (۴۷) سلیمان ندوی، مؤخره بر المعتبر ابوالبرکات بغدادی، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۸ق. (۴۸) سعید نفیسی، «امام ابوالحسین بیهقی و مؤلفان او»، مهر، ۱۳۱۳ش. (۴۹) حسین نوری، خاتمۀ المستدرک، قم، ۱۴۱۵ق. (۵۰) یوسف هادی، مقدمه بر ترجمۀ عربی تاریخ بیهق، دمشق، ۱۴۲۵ق/۲۰۰۴م. (۵۱) همشهری، تهران، ۱۱مرداد ۱۳۷۹ش، شم ۲۱۸۱. (۵۲) یاقوت، معجمالادباء، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۹۳م. ۱۳ - پانویس
۱۴ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوالحسن بیهقی»، ج۱۳، ص۲۸. |